روان درمانی برای یک شریک قلب – چرا؟

بیماری قلبی مسلماً بیش از فرد بیمار تأثیر می گذارد. در اطراف هر بیمار قلبی افراد زیادی وجود دارند که تحت تأثیر این بیماری قرار می گیرند ، اگرچه یکی بیشتر از همه درگیر این بیماری است.

همسران بیماران قلبی گروه بزرگی از افراد هستند که اغلب می خواهند فراموش شوند و در سیستم مراقبت های بهداشتی کمی از آنها مراقبت می شود. بیشتر همسران فاقد پشتیبانی ، مشاوره و آموزش هستند ، اما مطالعات بی شماری در مورد وضعیت خوب و تجربه آنها ، ناراحتی ، ناامنی و کیفیت زندگی پایین را نشان داده است.

– تبلیغات-

متخصصان قلب و عروق اغلب می توانند از آن جلوگیری کنند در حالی که بیمار قلبی تحت درمان پزشکی ، توان بخشی ، آموزش و مشاوره است. هر از گاهی جلساتی با متخصصان برگزار می شود که شوهر حق دارد آنها را جذب کند ، اما در بیشتر موارد شوهر در حاشیه است و احساس فراموشی می کند و از این روند فعلی خارج است.

بسیاری از افراد تبدیل شدن به شوهر یک بیمار قلبی را به عنوان یک سرنوشت بسیار تنها تجربه می کنند. تا حدی قابل درک است که تمرکز و توجه همه به وضعیت خوب بیمار ، دارو ، علائم ، روند بیماری و نحوه مقابله با بیمار است. وقتی از یک شریک قلب می پرسند چگونه کنار می آید ، او معمولاً جواب می دهد که چگونه بیمارش کنار می آید و چگونه کنار می آید. کمتر کسی در مورد وضعیت خوب همسر خود می پرسد و تعداد کمی از آنها پاسخ صادقانه می گیرند.

در این شرایط چیزی وجود دارد که شوهر را ترغیب می کند تا در برابر آزمون زمان مقاومت کند. او قدرت و توانایی خود را برای کنار آمدن با شرایط نشان می دهد. اگر شوهر با عاقلانه این بیماری را درمان کند و مهارتهای قابل توجهی در مدیریت پروژه با مدیریت بازدید از بیمارستان ، انتشار اطلاعات برای همه افراد خانواده و محیط نزدیک ، صرفه جویی در هزینه بیمار با کم کاری در کار و در عین حال مراقبت از بیمار ، نشانه قهرمانی محسوب شود. برای کودکان و اداره خانه به طور عادی. بسیاری از قلب شکن ها زمزمه می کنند که باعث استرس بیشتر بیمار نمی شود ، بنابراین خود را مهار می کنند ، به تنهایی در ماشین گریه می کنند ، وحشتی را که در آنها ایجاد می شود و ترس از دست دادن همسر و اغلب دوست صمیمی خود را انکار می کنند. بهتر است این را دفع کنید.

متأسفانه معمول نیست که یک زن و شوهر حواسشان را پرت می کنند وقتی بیماری فرد مقابل را به بیمارستان می برد و برنامه روزانه ای را که با هم تشکیل داده اند ترک می کند. ضربان قلب عضلات خود را می شکند و هر آنچه را که تجربه می کند یا بیان می کند تشخیص نمی دهد و بیمار نمی خواهد مشکلات بیشتری نسبت به الان ایجاد کند و ترس و تغییر تصویر از خود را حفظ می کند. پایان کار آنقدر خوب است که شما زنده مانده اید.

– تبلیغات –

وقتی به خانه برمی گردید ، اغلب ادامه می یابد. بیمار به همسر خیلی زود به خانه می آید ، او هنوز نیمه عجیب است ، حداقل سالها از نظر جسمی منسوخ شده است و داروهای جدید ، توانایی کاهش یافته ، بله یا سوزن سوزن شدن در سر را نمی داند ، که اغلب همراه است ، اگر یک فرد برای جراحی قلب باز رفته است. شوهر حتی احساس می کند که با فردی تغییر یافته در کنار خود که در یک موقعیت خاص نمی تواند چیزی جز بیماری ، علائم و عواقب فکر کند ، تنها ایستاده است.

با گذشت زمان بسیاری تعادل خود را بازیابند. زن و شوهر باید متحد شوند و با یک واقعیت جدید کنار بیایند. با این حال ، بسیاری شکست می خورند. زندگی در حال تغییر است و شرایط اتحادیه حتی در حال تغییر است. ساختار نقش ها در خانه و نقش در روابط در حال تغییر است. توانایی هر دو فرد برای دیدن همدیگر ، ارزیابی نیازهای همدیگر و برآورده ساختن آنها از طریق تفاهم ممکن است مختل شود زیرا عصبانیت ناگهانی ناشی از تغییری که همه چیز را تغییر داده و آنچه زوجین به آن عادت کرده اند دیگر چیزی نیست که بیمار تجربه می کند یک چیز نیست. ، و آنچه شوهر تجربه می کند ، از نظر جسمی و روحی چیز دیگری است. اگر کمبود بیان یا فاصله وجود داشته باشد ، ارتباطات تغییر می کند و درک مطلب کاهش می یابد. افراد شروع به صحبت روی صلیب می کنند و توانایی آنها در قرار دادن خود کاهش می یابد.

مطالعات نشان می دهد که شرکای قلب اغلب از نظر بیماران قلبی در وضعیت روحی بدتری قرار دارند. آنها کمتر با سرویس بهداشتی در ارتباط هستند و عدم اطمینان زیادی در مورد آینده ، سلامتی و امور اقتصادی ، تنهایی ، غم ، عصبانیت ، اضطراب و افسردگی تجربه می کنند و در تمرکز و خواب مشکل دارند. همسران زیادی وجود دارند که هر دو از لحظه بیماری شوهرشان خاطرات تکرار شونده یا کابوس می بینند و ترس از این که شوهرشان دوباره بیمار شود غرق در آنها می شود. بسیاری از افراد به دلیل اینکه مشغول تماشای تنفس بیمار هستند ، کم می خوابند اما آرام می خوابند. اگر مجبور باشند تنفس را قطع کنند ، آنها در حال انجام وظیفه هستند.

مطالعات نشان می دهد که وقتی شوهر یک بیمار قلبی برای احساس بهتر شدن و کنار آمدن با آسیب بزرگی که با بیماری شوهر همراه است حمایت دریافت می کند ، بیمار نیز احساس بهتری می کند. کمک روانشناختی شوهر نیز برای بیمار نتیجه دارد ، زیرا این دو نفر ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و بر روی سلامتی دیگری تأثیر می گذارند و شوهر آمادگی بهتری برای حمایت از بیمار در صورت احساس خوب بودن دارد. هرچه رابطه بهتر انجام شود ، روابط نزدیکتر و توانایی زوجین در کنار آمدن با بیماری به عنوان یک کار مشترک بیشتر است ، این امر منجر به سلامتی بیمار می شود. با این حال ، اندازه گیری موفقیت در درمان همسر در زمینه رفاه بیمار و توصیف این که چگونه همسر اغلب فراموش می شود و بحث کاملا بیمار محور است ، معمول است.

مهم این است که زن و شوهر احساس خوبی داشته باشند ، فقط احساس خوبی نسبت به خودشان دارند. او اغلب مجبور است علی رغم بیماری بیمار کار کند ، باید با افزایش مسئولیت ها در خانه خود کنار بیاید ، از بیمار مراقبت کند و اکنون گاهی اوقات با حمایت کمی کمتر از قبل از همسرش ، زیرا او در حین دستیابی به سلامتی ، مشغول کار است و نظارت می کند. سلامتی شما. اضطراب ، غم ، ناامنی ، افسردگی و عصبانیت احساساتی را فلج می کنند که توانایی افراد در کنار آمدن با زندگی و وظایف آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. همچنین وظیفه داشتن شوهر بیمار.

پس چرا روان درمانی برای یک شریک قلب؟ از آنجا که شوهر با شوک و یک نقش عظیم جدید کنار می آید که تعداد کمی از مردم متوجه می شوند که چقدر دشوار است. روانشناسان می توانند کمک کنند و طبیعی است که اغلب لازم است از آنها حمایت شود زیرا رفاه کیفیت زندگی است.

مول جونسدوتیر
روانشناس
mjoll@salfraedistofan.is است

تبلیغات

دیدگاه‌ها

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *